ایمان و قانون جذب
ایمان یعنی چه؟ یک مفهوم چه ویژگی باید داشته باشد که شما به آن ایمان داشته باشید؟
اثرات ایمان چیست؟
ایمان چه کارکردی در قانون جذب دارد؟
اینها سؤالات بی جوابی است که میخواهیم سعی کنیم در این مقاله به آن پاسخ دهیم.
اما قبل از این که بخواهیم ایمان را تعریف کنیم و نحوه کار با آن را در قانون جذب آموزش دهیم. بهتر است نگاهی کلی به آن بیاندازیم. ایمان به عنوان قطعهای از پازل قانون جذب نه یک ابزار است و نه یک مرحله، ایمان چیزی شبیه به یک اساس و پایه است و در هیچ دستهای قرار نمیگیرد.
شما باید در استفاده از هر ابزاری به آن ایمان داشته باشید و باید در هر مرحلهای که حرکت میکنید ایمان خود را تقویت کنید. بنابراین ایمان یک مفهوم جزئی نیست. بلکه شبیه به چیزی مانند نور است. نور مفهومی غیر قابل تعریف اما درک شدنی است.
شما نور را نمیبینید ولی آن را حس میکنید. نور چیزی است که اگر نباشد دنیای ما سیاه میشود ولی آنقدر بودنش مداوم است که شاید فراموش کنیم که به خاطر حضور نور است که ما میتوانیم ببینیم.
شاید همین دلیل است خدا خود را در قرآن و سایر کتابهای آسمانی به نور تشبیه کرده است و میخواهد ایمانمان به خدا مانند ایمان ما به نور باشد. ما ندیده نوری را قبول میکنیم که میدانیم است و ندیدن آن دلیل بر نبودنش نیست.
زیرا اثرات این نور است که باعث میشود جهان ما روشن شود. ما از مقالات اول (” اولین قدم برای عمل به قانون جذب ” ) تا انتهای قانون جذب سعی کردیم هر چیزی را از راه منطق توضیح دهیم و آن را تشریح کنیم. زیرا منطق میتواند شما را مجاب به قبول کند.
اما ایمان عملاً مفهومی است که نباید در آن منطق باشد زیرا منطق کارش پرسیدن است و پرسیدن یعنی شک کردن و شک کردن یعنی ایمان نداشتن! پس بدانید که در این مقاله خبری از منطق نیست. بیایید کمی هم بیمنطق باشیم. این خود لذتی دیگر دارد.
ایمان و اثر آن در طول تاریخ
وقتی به تاریخ بشریت نگاه میکنیم، از لحظهای که انسان با قدرت تفکر و تعقل خود آشنا شد و دانست که میتواند در این دنیا اختیاراتی داشته باشد دچار وحشت و هراس شد. زیرا دنیا بزرگتر از آن چیزی بود که بتواند آن را توضیح دهد.
انسان صاحب قدرتی به نام تعقل شده بود ولی باور نمیکرد که این قدرت نتواند دنیا را تشریح کند. این ویژگی طبیعی انسان است که دوست دارد همواره به دنبال جوابهای خود بگردد و دلیلی برای هر اتفاقی پیدا کند.
اما در هر دورهای اتفاقاتی وجود دارد که انسان هنوز نمیتواند دلیلی بر آنها پیدا کند و این عدم پاسخگوییها باعث شد که انسان با مفهومی تحت عنوان خدا آشنا شود و آن را برای خود ایجاد کند. کارکرد خدا اینگونه بود که میتوانست دلیل هر اتفاق بی دلیلی باشد.
به طور مثال وقتی خورشید گرفتگی رخ میداد مردمان آن دوره تصور میکردند که خدایان ناراحت و عصبانی شدهاند. یا وقتی زلزلهای اتفاق میافتاد خیال میشد که گوزنی به دستور خدا زمین را میان شاخهای خود به این طرف و آن طرف میاندازد!
همین که دلیلی برای این خورشید گرفتگی و این زمین زلزله وجود داشت کافی بود تا انسان آرامش داشته باشد. این آرامش در واقع مدیون همان ایمانی است که داشتند.
واقعیت این است که امروز هم اگر دلیل واقعی زلزله را میدانیم فرقی به حال ما نکرده است، تنها چیزی که در این بین بوده این است که دلیل ایجاد آن تغییر کرده است. ولی زلزله یا خورشید گرفتگی همین شکلی بوده، است و خواهد ماند.
نکته مهم این است که هر دورهای که انسان به کشفیات جدیدی میرسید، سؤالاتی را مطرح میکرد و این سؤالات باعث ایجاد شک به خدا میشد و این شک باعث از بین رفتن ایمان و از بین رفتن ایمان باعث از بین رفتن آرامش انسانها میشد.
در واقع پیامبران با ایجاد سؤالات منطقی درباره خدایان قبلی مانند ستاره و خورشید سعی کردند که شک را در دل مردم ایجاد کنند و آنها را از ایمان جدا کنند. وقتی آنها از ایمان جدا شدند ناخودآگاه درگیر یک ورطه هولناک بیخبری مانند خلأ شدند.
حال در اینجا پیامبران وارد میشدند و با ارائه خدای خودشان به عنوان راه حل زندگی درست، آنها را دعوت به ایمان میکرد. ایمانی که دوباره نباید در آن شکی ایجاد میشد. یعنی پیامبران با شک آمدند و با ایمان خود را نگه داشتند. پس این یک روند طبیعی در طول زندگی بشری انسانی است که نمیشود آن را انکار کرد.
ایمان در قانون جذب
توجه داشته باشید که در سیر تاریخی گفته شده بالا هدف ما تبلیغ یا تکذیب دین خاصی نیست ما مباحث را فارغ از مسائل دینی پیشگرفتهایم و به تمام ادیان الهی نیز احترام خاصی قائل هستم.
حال نوبت این سؤال است که در قانون جذب چگونه باید ایمان داشته باشیم. قانون جذب نه خدایی است و نه دین و مذهب خاصی و قرار نیست هیچ سؤال ما را جواب بدهد. بنابراین ایمان در آن به چه دردی میخورد؟
ایمان در قانون جذب از این جهت ضروری است که قانون جذب هدف بسیار بزرگی را دنبال میکند اما راهکارهای بسیار سادهای را ارائه میدهد. این عدم تناسب بین هدف و راهکار است که انسان را وارد مرحله شک میکند و باعث میشود که بسیار از ادامه سیر قانون جذب دور بمانند و از آن کنار بروند.
ما نباید به این کار داشته باشیم که چطور یک تمرین چندخطی میتواند ما را به قانون جذب با آن اهداف بزرگ و عجیب برساند. برای ما تنها این مفهوم مهم است که باور کنیم این تمرین میتواند ما را به قانون جذب برساند.
این خط رابط میان تمرین و هدف در قانون جذب بر عهده ایمان است. به بیان بهتر ایمان مانند یک جعبه سیاه است که ما درون آن را نمیبینیم اما این جعبه میتواند یک سری اتفاقات ساده را به هر ترتیبی که اصلاً با آن کاری هم نداریم به هدفی بزرگ مرتبط کند.
ایمان دستکم در قانون جذب سه شرط اساسی دارد: نپرسید چرا، نگویید چگونه، تنها انجام دهید. اگر میتوانید این سه پایه اساسی را پیاده کنید در مسیر درست قانون جذب قرار میگیرید.
اما اگر احساس میکنید که باید به هر علتی برسید و هر چیزی را واکاوی کنید و تا ندانید که یک اتفاق چگونه رخ میدهد نمیتوانید وارد آن شوید بهتر است از همین جدا خداحافظی کنیم و شما را به دست تقدیر بسپاریم.
یادتان باشد که ایمان یک اتفاق درونی است و شک و پرسیدن چراها و چگونهها یک اتفاق منطقی است که درست در خلاف جهت هم قرار دارند. ایمان نه تمرین دارد نه هیچ راهکار دیگری، تنها باید خودتان با خودتان کنار بیایید.
سخن پایانی از ایمان در قانون جذب
ما در این مقاله سعی کردیم تعریفی درست از چیزی غیر منطقی به نام ایمان داشته باشیم. ایمان دقیقاً در تضاد با شک است. اگر قرار است در کاری یا در مفهومی ایمان داشته باشید پس شک نکنید و اگر میخواهید شک نکنید پس نپرسید.
پرسشهای مختلف و تجزیهوتحلیلهای مختلف میتواند به راحتی هرچه تمامتر ایمان را خرد و نابود کند. یادتان باشد که مسیر قانون جذب پر از افت و خیز است که تنها ایمان میتواند شما را از آن نجات دهد.
همچنین هیچگاه فراموش نکنید که انسانها همیشه درست فکر نکردهاند و هرازگاهی هم اشتباهاتی کوچک و بزرگ داشتهاند. پس زیاد هم به عقل و منطق خودتان اعتماد نکنید. پرسیدن خوب است برای پیشرفت، شک عالی است برای کشف یک مفهوم اما ایمان برای داشتن یک زندگی لازم است.
سعی کنید اینها را در کنار همدیگر داشته باشید. در مقاله بعدی میخواهیم اساس و پایهای دیگر از قانون جذب را در مقاله ” قانون جذب و قانون دست و پا شکسته ” بیان کنیم. دستتان را رها نمیکنیم، با ما بمانید.