یک تحلیل خوب، عامل موفقیت در زندگی
آیا میتوانید یک نقد و تحلیل درست را از نادرست تشخیص بدهید؟
چه شاخصی برای نقدهای مثبت و منفی وجود دارد؟
یک تحلیل خوب چه نقشی بهعنوان عامل موفقیت در زندگی بازی میکند؟
چطور میتوانیم یک تحلیل خوب داشته باشیم؟
اینها سؤالاتی است که قرار است در این مقاله به آنها پاسخ بدهیم و از این پاسخها بهعنوان یک عامل موفقیت در زندگی استفاده کنیم.
اهمیت یک تحلیل درست بهقدری خواهد بود که ما آن را بهعنوان یک عامل موفقیت در زندگی نام میبریم.
در مقاله ” وضعیت دور، وضعیت نزدیک در موفقیت فردی ” ما با خود مفهوم تحلیل به شکل کاربردی آشنا شدیم و توانستیم آن را بهعنوان یک مهارت یاد بگیریم.
در آن مقاله به این نتیجه رسیدیم که داشتن یک تحلیل بد از نداشتن تحلیل بهتر است. اما این بدین معنی نیست که ما به دنبال بهترین اتفاق نیستیم.
ازاینرو در این مقاله دنبال این داستان هستیم که چگونه بهترین تحلیل را بسازیم و از آن بهعنوان یک عامل موفقیت در زندگی استفاده کنیم.
آنچه در این مطلب میخوانید!
اما نکته اساسی در این سخن که ” داشتن تحلیل بد بهتر از نداشتن یک تحلیل است ” این است که باید حتماً و همیشه تحلیل کرد و از نتایج تحلیل نترسید.
بههرحال بعدازاین مقاله نیز احتمال بروز یک نقد و تحلیل وضعیت بد وجود دارد. مهم این است که شما این کار را کنار نگذارید.
در بیان بهتر، همانطور که در مقاله پیشین گفتیم تحلیل کردن یک مهارتی است که باید توسط بخش ناخودآگاه مغز انجام گیرد.
بنابراین بههیچوجه از تحلیل کردن نترسید و نگذارید که نتایج بد شمارا از نهادینه کردن مهارت تحلیل و رسیدن به یک تحلیل خوب بهعنوان عامل موفقیت در زندگی بازدارد.
ویژگیهای یک تحلیل خوب بهعنوان عامل موفقیت در زندگی
در مقاله ” وضعیت دور، وضعیت نزدیک در موفقیت فردی ” برای اینکه بهتر با یک تحلیل وضعیت آشنا شویم، آن را بهواسطه یک نقد ادبی و هنری توضیح دادیم. بگذارید قسمتهایی از این تعریف را که در اینجا برای ما است بیاوریم.
در تعریف نقد یک اثر هنری گفتیم که منتقد به دنبال رابطه بین عوامل مختلف میگردد و بهواسطه پیدا کردن این روابط سعی میکند به زیر لایهها برسد.زیر لایهها بهنوعی میتواند مفهوم اصلی متن و اثر را برای ما مشخص کند.
در این حین یک ویژگی جانبی برای نقد وجود دارد و آن اینکه منتقد به سبب اینکه عوامل مختلف را کنار یکدیگر میچیند و بهواسطه روابط بین آنها زیر لایهها شناسایی میشود، دراینبین قطعاتی پیدا میشوند که جای مناسبی ندارند و یا روابط ناقصی برقرار کردهاند.
ازاینرو نقد بهنوعی یک عامل اصلاحکننده شناخته میشود. اما همین ویژگی جانبی گاهی هدف اصلی قرار میگیرد. هدفی که بههیچروی مدنظر ما نیست.
وضعیت دور، وضعیت نزدیک در موفقیت فردی
حال این تعریف برای ما یک ویژگی اصلی را مشخص کرد و آن اینکه تحلیل صرفاً جهت شناختن ضعفها نیست و ما اصولاً به دنبال این نخواهیم بود که در این تحلیل به نتیجهای برسیم.
تنها باید بتوانیم زیر لایههای را خارج کنیم و آن را تحویل ذات درونی خودمان بدهیم.
همانطور که میدانید یک نقد خوب نقدی است که بیطرفانه و بدون غرض باشد و فارغ از نتیجه باشد. از طرف دیگر خود منتقد قرار نیست از نقد خود بهرهای ببرد و آن را به جامعه هنری تحویل میدهد.
ازاینرو چند ویژگی تحلیل خوب بهقرار زیر میشود:
- فارغ از نتیجه باشد. یعنی نتیجه تحلیل مشخصکننده خوب بودن یا نبودن یک تحلیل نیست و تأثیری بهعنوان عامل موفقیت در زندگی ندارد.
- منصفانه باشد. به این معنی که به دنبال تائید یا تکذیب یک اتفاق خاص نباشیم و هر آن چیزی که واقعی است را قبول کنیم.
- نتیجهگیری از آن نداشته باشید. یعنی سعی کنید از نتیجه تحلیل استفادهای نبرید و تنها آن را به درون خود بسپارید. این بیمنطقترین ویژگی تحلیل خوب بهعنوان عامل موفقیت در زندگی هست.
- دید منفی نداشته باشید. با این دید که بخواهید دنبال نواقص بگردید وارد داستان نشوید. بگذارید اشتباهات و نواقص مانند معماهایی خودبهخود روبه روی شما سبز شوند. این ویژگی بعدها به درد ما خواهد خورد.
چگونه یک تحلیل درست بهعنوان عامل موفقیت در زندگی داشته باشیم؟
ما در بالا توانستیم چهار شاخص اساسی برای یک تحلیل درست از موقعیت بهعنوان عامل موفقیت در زندگی معرفی کنیم. حال نوبت این است که به اصلیترین سؤال این مقاله بپردازیم. ما چگونه میتوانیم برای رسیدن به یک عامل موفقیت در زندگی، تحلیلی درست از وقایع داشته باشیم؟
این سؤال را ما باید از مسیر ویژگیهای چهارگانه پاسخ دهیم. درواقع ما باید برای پاسخ درست به این سؤال آن را به ۴ پرسش زیر تقسیم کنیم:
- چگونه تحلیلی فارغ از نتیجه داشته باشیم؟
- چگونه یک تحلیل منصفانه داشته باشیم؟
- چگونه از نتیجه یک تحلیل استفاده نکنیم؟!
- چگونه با عنوان و دید عیبیابی وارد تحلیل نشویم؟
وقتی ما بتوانیم به این ۴ سؤال پاسخ درست بدهیم، در حقیقت میتوانیم بگوییم که توانستهایم سؤال اصلی را پاسخ بدهیم. بنابراین یکبهیک سراغ حل این پرسشها برویم:
چگونه تحلیلی فارغ از نتیجه داشته باشیم؟
انسان همیشه نتیجه گرا بوده و دوست داشته کاری که انجام میدهد همواره با نتیجه همراه باشد و او این نتیجه را به چشم ببیند.
ازاینرو ما باکاری سخت روبرو هستیم. اما بهنوعی مجبوریم که این کار را انجام دهیم. زیرا نتیجه بهخودیخود برای ذات انسان مفهومی ندارد و باید دوباره آن را تحلیل کرد و تحلیل دوباره آن ما را به همان نقطهای میبرد که تحلیل ابتدایی ما برده بود.
خودتان را ملزم کنید که از عبارتهای ” پس “، ” بنابراین “، ” ازاینرو ” و مجموعه عباراتی که شمارا ملزم به نتیجهگیری میکند استفاده نکنید.
این محدودیت کمکم به ذهن شما اجازه نتیجهگیری را نمیدهد و باعث میشود کمکم تنها قطعات را پیدا کنید و سعی کنید در کنار هم بچینید اما قرار نیست دنبال یک تصویر خاص باشید.
هرگاه که دیدید در حال یک نتیجهگیری هستید سریع مسیر رفته را به قبل از نتیجهگیری برگردانید و تنها به عوامل آن نگاه کنید. این اتفاق کمکم اهمیت خود تکتک قطعات و عوامل و روابط را برای شما بلد میکند. و کاری میکند که شما یاد بگیرید نگاهی دقیقتر به عوامل بی اندازید.
پاسخ به سؤالات دیگر بهعنوان عامل موفقیت در زندگی
اما برای رسیدن به عامل موفقیت در زندگی و قانون جذب ، داشتن یک تحلیل خوب باید سراغ پاسخ به دیگر سه سؤال دیگر برویم.
- چگونه یک تحلیل منصفانه داشته باشیم؟ وقتی شما بتوانید نتیجهگیری نداشته باشید در حقیقت هیچ قضاوتی انجام ندادهاید، ازاینرو به شکل ناخودآگاه هیچ نا عدالتی صورت نگرفته است و منصفانه رفتار کردهاید.
یادتان باشد، هرچه از قضاوت و نتیجهگیری دورباشید همانقدر از بیانصافی دور خواهید بود. البته دقت داشته باشید در موقع تحلیل بهعنوان یک عامل موفقیت در زندگی ما به عواملی برمیخوریم که دلخوشی از آنها نداریم و ناخواسته دوست داریم آنها را از معادلات خود حذف کنیم.
اما این کار یک اشتباه محض است. در یک تحلیل درست بهعنوان عامل موفقیت در زندگی شما نباید خودتان باشید. باید تنها یک ربات باشید که روابط عوامل مختلف را کشف کند. یک کارگاه!
چگونه از نتیجه یک تحلیل استفاده نکنیم؟ شاید این سؤال را با اولین سؤال کمی برابر بدانید. اما درواقع دو دیدگاه نسبت به نتیجهگیری وجود دارد.
یک دیدگاه این است که نباید از یک تحلیل خوب بهعنوان عامل موفقیت در زندگی نتیجهای درخواست کرد. که موضوع سؤال اول ما بود.
اما این سؤال که دیدگاه دوم را به چالش میکشد، به ما میفهماند هر تحلیلی درست مانند هر عمل دیگری بههرحال یک نتیجه خواهد داشت، ما باید یاد بگیرم از این نتیجه نیز استفاده نکنیم.
به بیان بهتر هر جورچین با برکنار یکدیگر قرار گرفتن اجزا یکشکلی را نشان خواهد داد اما ما وظیفه نداریم در باب زیبایی یا غیر زیبا بودن آن نظری بدهیم.
این بسته به ذات و احساس ما دارد ( درست مانند اینکه یک منتقد نباید شکل و تصویر و متن ساختهشده را از این نظر بررسی کند و آن را بر عهده خود خواننده بگذارد)
چگونه با عنوان و دید عیبیابی وارد تحلیل نشویم؟ این سؤال بهنوعی اساسیترین سؤالی است که در باب یک تحلیل درست بهعنوان عامل موفقیت در زندگی میتوان مطرح کرد.
بهبیاندیگر پاسخ به این سؤال پاسخ به این است که ما چگونه از یک تحلیل بهعنوان عامل موفقیت در زندگی استفاده کنیم. این سؤال بحثی عمیق دارد که در مقاله ” استفاده از نکات منفی، نه بادید منفی در جهت موفقیت ” عنوان خواهد شد.
سخن آخر در باب یک تحلیل موفق بهعنوان عامل موفقیت در زندگی
ما در این مقاله سعی کردیم نحوه عملیاتی کردن یک تحلیل درست و خوب را بهعنوان عامل موفقیت در زندگی یاد بگیریم. فهمیدیم این مهارت یک مهارت ناخودآگاهی است و به هر نحوی باید آن را تمرین و تکرار کرد.
بعدازاین، از راه ویژگیهای یک تحلیل درست بهعنوان عامل موفقیت در زندگی توانستیم چهار سؤال اساسی را مطرح کنیم. دراینبین به ۳ سؤال پاسخ کامل دادیم.
اما سؤال چهارم که یک سؤال کاربردی محسوب میشود نیاز به توضیح بیشتر دارد. بنابراین آن را به مقاله بعدی موکول کردیم. یادتان باشد اصلیترین عامل موفقیت در زندگی، تمرین و تمرین هست.
حتی اگر یک روش اشتباه باشد، این تمرین کردن میتواند شمارا با همان راه اشتباه به موفقیت برساند. باور کنید.
دیدگاهتان را بنویسید