اثر تلقین بر موفقیت، کاذب یا واقعی؟
معنی تلقین را میدانید؟ چقدر به قدرت تلقین در زندگی و موفقیت ایماندارید؟
آیا این تلقینها هستند که زندگی ما را میچرخانند یا واقعیات؟
تفاوت بین تلقین و واقعیت در چیست؟
برای رسیدن به موفقیت آیا میتوانیم از تلقین استفاده کنیم یا نه؟
اینها سؤالاتی است که تا حدودی قرار است در این مقاله برای شما پاسخ داده شود و البته موضوع تلقین بهواسطه پاسخ اینها کمی روشنتر شود. موضوعی که سالها تحت عنوان کتاب راز موفقیت، فیلم راز موفقیت و … در زندگی ما حضور جدیتری پیدا کرده است.
در مقاله ” کتاب راز موفقیت در کتابفروشیها” سعی داشتیم با توجه به ویژگیهایی که برای کتاب راز موفقیت پیدا کرده بودیم، یک انتخاب درست و منطقی داشته باشیم.
دراینبین به این موضوع رسیدیم که در برخی از موارد فروشنده و یا خود نویسنده کتاب بهواسطه نوشتههای خود قصد دارند چیزهایی را به ما تلقین کنند.
در همانجا بود که تصمیم گرفتیم مبحث بزرگ و بسیار پیچیده تلقین را در مقاله مجزا مورد واکاوی قرار دهیم.
آنچه در این مطلب میخوانید!
اثر تلقین بر موفقیت، کاذب یا واقعی؟
تلقین بیشتر از یک مفهوم و یک معنی است. تلقین چیزی است که یکپایه اساسی تمام اعتقادات و عقاید را تشکیل میدهد و اگر بخواهیم واقع نگرانه تر نگاه کنیم تلقین باعث ایجاد و پرورش انواع دین و راه و سلوک مختلف در دنیا شده است؛ بنابراین در این مقاله با مفهومی روبرو هستیم که تقریباً تمام دنیا را به تسخیر خود درآورده است.
جالبتر اینجاست که برعکس اکثر مفاهیمی که اکثر بین انسانها تفاهم چندانی وجود ندارد، برای مفهوم تلقین تقریباً یک اتفاقنظر خالصانه وجود دارد.
اما قبل از ادامه بحث لازم است ذکر کنیم که تلقین با مقوله رؤیا کاملاً فرق میکند؛ بنابراین سعی کنید تا انتهای این مقاله خط مرز مشخصی بین این دو داشته باشید؛ زیرا ممکن است برخی از ویژگیهای آنها شبیه به یکدیگر باشند؛ اما تفاوت رؤیا با تلقین درست مانند تفاوت یک حیوان چهار دستوپا با انسان است.
این دو گونه جانوری کاملاً از یکدیگر جدا هستند اما هر دو دارای دستوپا، اندام داخلی مشابه و … هستند.
مفهوم تلقین در دنیای موفقیت
همانطور که در بالاتر اشاره شد، پیدا کردن یک مفهوم و گفتن یک تعریف برای تلقین کار سخت و شاید ناممکنی باشد. این مفهوم علاوه بر اینکه بسیار مبهم است. بسیار هم قابلفهم و درک است و هر انسانی میتواند آن را بهخوبی حس کند.
ازنظر تعریف تلقین چیزی مانند عشق هست. برخی از فلاسفه نیز حتی عشق را نوعی تلقین میدانند که دراینباره بحث نمیکنیم.
ما ناچاریم برای ادامه دادن این مقاله و رسیدن به یک نتیجه مطلوب تعریفی ارائه بدهیم و بر اساس آن تعریف حرکت کنیم. آنچه مسلم است تلقین یک مفهوم ذهنی و غیر عینی است.
پس در دنیای بیرون نمیتوانیم تلقین را پیدا کنیم.
پلی به نام ذهنیت موفق
ما در مقالات قبلی (” پلی به نام ذهنیت موفق“) از مفهومی به نام تصور کردن استفاده کردیم. تصور را مانند پلی دانستیم که آنچه را که در دل داشتیم به بیرون منتقل میکند و میتواند کاری کند که تصورات ما عینیت داشته باشد.
بهنوعی میتوانیم همین تصور را تلقین بنامیم؛ اما واقعیت فرق بین تلقین و تصور در این است که اولاً تصور کاملاً در اختیار انسان قرار دارد و هیچگاه قدرتی فراتر از خواست انسان ندارد اما تلقین میتواند قدرتی فراتر از یک انسان داشته باشد و البته کاملاً هم غیرارادی باشد. از طرف دیگر تصور جادهای است یکطرف از درون به بیرون.
ولی تلقین جادهای دوطرفه بین درون و بیرون هست؛ بنابراین شاید در برخی از مواقع بین تلقین و تصور شباهتهای وجود داشته باشد اما دقیقاً عین هم نیستند.
یادتان است که در آن حلقه ابتدایی از زنجیره موفقیت انسان را مانند یک آنتن تصور کردیم؟ انسان بهواسطه سیستم مغزی و شکل بدنی که دارد به شکل فیزیکی یک آنتن محسوب میشود و توانایی ارسال و دریافت فرکانسها را دارد.
بنابراین عملاً تلقین یک مفهوم ابزاری است. تلقین خود وسیلهای است که میتوان از آن برای ارسال و دریافت اطلاعات استفاده کرد؛ اما درست مانند تعریفی که ما از فرکانس داریم، تلقین قبل از کشف شدن هم وجود داشته، انسان تنها سعی دارد برای آن قانون و قاعده داشته باشد تا بتواند از آن بهینهتر استفاده کند.
تلقین، فرکانسی قوی یا ضعیف
در این لحظه آرزو میکنیم که کاش همه شما مهندس برق – مخابرات بودید تا دیدی بهتر به مفاهیم فرکانسی داشته باشید. در اصل یک مهندس مخابرات بهخوبی میداند که فرکانسها به شکل طبیعی از ابتدا وجود داشته است و بهعنوان یکی از اصلیترین و بهترین راه ارتباطی محسوب میشده است.
حرف زدن ما با یکدیگر، یعنی ارسال و دریافت فرکانس. حرف زدن در اختیار ما هست اما نمیتوانیم فرکانس ارسالی را کنترل کنیم و یا آن را حذف و تغییر بدهیم.
این مثال یک ویژگی بسیار مهم و حساس از تلقین و تأثیر آن در موفقیت را برای ما مشخص میکند. درواقع وقتی ما نمیتوانیم در چیزی عینی مانند صحبت کردن حرف زدهشده را تغییر بدهیم و آن را حذف کنیم، بنابراین در ارسال سیگنالهای مغزی نیز چنین قدرت عملی نداریم. به بیان بهتر، مهمترین ویژگی تلقین در این است که هیچ اعمالنفوذی نمیتوان در آن داشت و تا زمان رسیدن به پیام خود را با خود حمل خواهد کرد.
موفقیت
اما اینجا سؤالی که پیش میآید این است که آیا هر فرکانسی قابلیت اثرگذاری دارد یا نه؟ در مثال صحبت کردن، اگر شرایط عادی باشد و محیط آرام باشد، معمولاً صحبت کردن با صدای آهسته نیز میتواند مقصود ما را برساند؛ اما اگر محیط شلوغ و شلوغتر باشد، صدای ما در بین شلوغی بهراحتی گم میشود و از بین میرود.
در مسئله تلقین نیز همچین اتفاقی را شاهدیم. وقتی محیط زندگی و درگیریهای ما بهقدر کافی شلوغ و پر سروصدا باشد، هر فرکانسی قدرت عبور از این موانع را از دست خواهد داد و هیچ پیامی به مقصد نمیرسد؛ بنابراین برای دیدن اثرات تلقین و استفاده از آن درراه موفقیت باید زندگی خود را خلوت کنیم.
وقتی به خلوت کردن زندگی فکر میکنیم، ناخودآگاه به یاد مرتاضهای هندی و انسانهای درویشمسلک میافتیم که اصولاً همه آنها را بهنوعی صاحب قدرت و کرامت میدانیم.
اینگونه افراد تمام زندگی خود را خلوت کردهاند و هیچ مانعی در برابر فرکانس ارسالی و مقصد نگذاشتند. اینچنین، اثر تلقین آنها نهتنها بر موفقیت و قانون جذب که بر هر چیزی بسیار قدرتمند هست.
ما نمیخواهیم همچنین مسیری را پیش بگیرم. ما دوست داریم به شکل منطقی از تلقین درراه موفقیت استفاده کنیم.
استفاده از تلقین در راه موفقیت
بنابراین ما نیروی تلقین را قبول داریم و گفتیم این نیرو یک موج و یک فرکانسی ارسالی از مغز یا دریافتی توسط مغز هست؛ که بهجز نقطه ارسال و دریافت هیچ دخل و تصرفی در آن نمیتوان کرد.
از طرف دیگر گفتیم که قدرت سیگنال و موج ارسال یا دریافت بیش از هر چیز به محیط اطراف وابسته است. هرچه محیط شلوغتر باشد، مسلماً این قدرت کمتر میشود؛ اما قرار نیست ما محیط را بهقدری خلوت کنیم که شبیه به مرتاضهای هندی بشویم.
بنابراین برای رسیدن به موفقیت باید تناسبی بهینه بین محیط و تلقین ایجاد کنیم. ازآنجاییکه نمیتوانیم همه محیط را تحت کنترل دربیاوریم. دو راه بیشتر نداریم.
یا مانند مرتاضها همه زندگی را به نابودی بکشانیم و جاده را به شکل کلی ایجاد کنیم یا هدفمندتر تنها برای رسیدن به موفقیت برخی از شرایط محیطی را تغییر دهیم.
بنابراین باید نوع موفقیت و نوع هدف خود را مشخص کنیم و بر اساس آن سعی کنیم، زندگی اطراف خود را تغییر دهیم. بهطور مثال وقتی هدف ما موفقیت در یک امتحان هست.
باید به این موفقیت فکر کنیم و سعی کنیم پیروزی در این امتحان را تصور کنیم. حال هر چیزی که سعی میکند حواس شمارا پرت کند و در تصور شما اختلال ایجاد میکند و نمیگذارد این واقعیت را بهدرستی تصور کنید، به شکل موقتی یا دائمی آن را از زندگی خارج کنید.
تناسبی بهینه بین محیط و تلقین
در برخی از موارد، این عوامل مخل، نمود بیرونی ندارد و ما به شکل ظاهری نمیتوانیم آن را از زندگی خود بیرون کنیم. مثلاً اتفاقی بد درگذشته و یا یک دعوای سخت و دلگیری از دوست صمیمی معمولاً باعث میشود ذهن انسان بهخوبی تمرکز نداشته باشد.
برای از بین بردن این عوامل ذهنی، یک نوع نماد برای آنها در دنیای واقعی درست کنید. مثلاً یک عروسک یا یکتکه کاغذ و هر چیز دیگری که فکر میکنید نماد درستتری میتواند باشد را انتخاب کنید.
سپس آن را از زندگی خود بیرون بگذارید. نتیجه آن واقعاً شگفتانگیز خواهد بود. کافی است یکبار امتحان کنید. در این حالت شاهد قدرت تلقین در موفقیت خودخواهید بود.
سخن آخر در باب موفقیت و قدرت تلقین
در این مقاله ما سعی کردیم تلقین را بهدرستی بشناسیم و تعریفی مشخص برای این مفهوم مبهم ارائه بدهیم. در این تعریف ما نهتنها تلقین را قبول کردیم، بلکه به قدرت آن نیز ایمان آوردیم و سعی کردیم از آن در جهت رسیدن به موفقیتهای خودمان استفاده کنیم.
درواقع تلقین امکانی است که وجود دارد و ما نمیتوانیم منکر آن شویم؛ بنابراین منطقیترین و بهترین راه این است که بجای اینکه بگذاریم تلقین یک نیروی هدررفته باشد و گاهی سرخود زندگی و موفقیت ما را تغییر بدهد، از آن به شکل بهینه استفاده کنیم.
این استفاده ما از مسیر بهینهسازی رابطه بین موفقیت و تلقین میگذرد. یادتان باشد، محیط همواره تأثیر خود را خواهد گذاشت و تنها چیزی است که قدرت حذف و تغییر سیگنالها و تلقینها را دارد؛ بنابراین سعی کنید محیط خود را بشناسید و از تغییر آن سود کامل را ببرید.
دیدگاهتان را بنویسید