موفقیت در زندگی و کار از مسیر تناسب
در بسیاری از ادیان و گروهها و منشها، توصیه بهاعتدال و تناسب شده است. در حقیقت بسیاری از بزرگان معتقد هستند که راه رسیدن به سعادت توانایی حفظ این تناسب و اعتدال است؛
اما سؤال اینجاست که اولاً چرا این تناسب تا این اندازه مهم است و چگونه بر موفقیت در زندگی و کار تأثیر میگذارد و سؤال دوم این است که چگونه میتوانیم از تناسب برای رسیدن به موفقیت و قانون جذب در زندگی و کار استفاده کنیم؟
آنچه در این مطلب میخوانید!
موفقیت در زندگی و کار از مسیر تناسب
ما در این مقاله میخواهیم در ادامه مقاله “ راههای موفقیت در زندگی، از رؤیا تا واقعیت” به این سری از سؤالات پاسخ دهیم. در حقیقت ما در مقاله قبلی به این مفهوم رسیدیم که برای رسیدن به موفقیت در زندگی لازم است که راههایی را پیدا کنیم و این راهها مسلماً باید به هدفی ما را برسانند.
این اهداف اگر در زندگی مشخص نباشند بنابراین راهی هم نخواهیم داشت. ما کلیترین هدفی که توانستیم برای یک زندگی معمولی مشخص کنیم این است که هر انسانی بتواند بین دو جنبه بزرگ از زندگی خود یعنی بخش فردی و بخش اجتماعی تناسب ایجاد کند.
تناسب اگر اتفاق نیفتد به معنی این است که حتی موفقیت در یکی از جنبههای زندگی نمیتواند موفقیت واقعی باشد. چراکه زندگی در کل متشکل از دو بخش خصوصی و عمومی است.
موفقیت در یک بخش بههیچروی نمیتواند ضامن موفقیت در بخش دیگر باشد. بلکه برعکس نگاه افراطی برای موفقیت در یک حوزه میتواند ما را با شکستی عجیب روبرو کند.
در حقیقت گاهی ما فراموش میکنیم که در محل کار که هستیم در حال زندگی کردن هستیم. گاهی یادمان میرود وقتی از صبح تا شب ساعت ۱۰ شب در حال کار کردن هستیم در حقیقت در حال زندگی کردن هستیم.
منتهی زندگی در بعد اجتماعی. زندگی ما در این حالت در بعد شخصی بهشدت تضعیف میشود و اینگونه میشود که هرچقدر هم فرد توانایی مالی پیدا کند و در شغل خود از رضایت بالایی برخوردار باشد بازهم عملاً در زندگی موفقیتی خاصی نداشته باشد. موفقیت در زندگی و کار مجموعهای از موفقیتها در کنار یکدیگر است.
موفقیت در زندگی و کار، همه برای یکی
منظور ما از عبارت ” زندگی ” و ” کار” در مفهوم موفقیت در زندگی و کار، همان بخشهای زندگی فردی و اجتماعی افراد است.
زندگی هر انسانی با توجه به این دو بخش تشکیلشده است و کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که یک بخش از زندگی را نداشته باشد. میتوان تصور کرد که انسانی بخشی از زندگیاش بسیار کمرنگتر از آنیکی بخش باشد اما این به این معنی نیست که آن قسمت کاملاً حذفشده است.
موفقیت در زندگی و کار تنها و تنها از طریق تناسب میتواند ایجاد شود؛ اما تناسب به چه معنی است؟
احتمالاً تاکنون در تلویزیون یا در صفحات مجازی بندبازی را دیده باشید. در این ورزش یا سرگرمی تناسب حکم مرگ و زندگی را دارد. بندباز باید بتواند بین سمت راست و سمت چپ خود تناسب و تعادلی درست برقرار کند تا بتواند قدم بعدی را بهدرستی بردارد.
زندگی نیز درست مانند همین بندبازی هست. راههای موفقیت در زندگی چیزی شبیه به همین بند است؛ و تعادل و تناسب چیزی است که باعث میشود ما بتوانیم بر روی این بند قدم برداریم و به موفقیت برسیم.
ازاینرو ما با مفهومی در اینجا سروکار داریم که میتواند کاری کند ما درست قدم برداریم و بهنوعی بدون آن رسیدن به موفقیت در زندگی و کار ممکن نخواهد بود.
بنابراین نقش تناسب و تعادل و این مفهوم در موفقیت در زندگی و کار بهنوعی نقش حیاتی و مهم دارد؛ اما سؤال اساسی هنوز پابرجاست. ما چگونه میتوانیم به این تناسب در زندگی برای رسیدن به موفقیت در زندگی و کار دست پیدا کنیم.
همانطور که در مثال بالا گفتیم، یک بندباز برای قدم برداشتن نیاز به تعادل و تناسب دارد. ازاینرو میتوان گفت این مفهوم بهنوعی کی مهارت است.
مهارت چیزی است که بجای اینکه ذاتی باشد، یک واقعیت آموختنی است و هرکسی میتواند به فراخور خود این مهارت را یاد بگیرد؛ بنابراین خودتان را آماده کنید که در ادامه این مسیر مهارتی دیگر را بیاموزید.
یادتان باشد که این مهارتها تنها با تمرین و تکرار در زندگی عملی پیاده خواهد شد و باعث میشود که ما موفقیت در زندگی و کار را تجربه کنیم.
موفقیت در زندگی و کار و مفهوم زمان
همانطور که گفتیم ما به شکل کلی دو نوع جنبه برای زندگی متصور شدیم و برای اینکه بتوانیم در کل زندگی موفق باشیم باید در هر دو جنبه آن موفق بود که از اینجا مفهوم موفقیت در زندگی و کار بیرون آمد.
موفقیت در زندگی و کار وابسته به این موضوع است که چگونه بتوانیم بین این دو جنبه زندگی تعادل برقرار کنیم.
برای درک اینکه چگونه این تناسب را ایجاد کنیم. به مفهوم زمان نگاهی دوباره باید بیندازیم. زمان جز معدود چیزهایی است که به شکل عادلانه برای همه انسانها یکسان است. ازاینرو میتوان از آن برای توضیح این مسئله و موفقیت در زندگی و کار بهراحتی استفاده کرد.
زمان مفهومی عجیب است. هم بهشدت محدود و هم بسیار گسترده و نامحدود است. هیچکس نمیداند زمان از کجا شروع کرده و هیچکس نمیداند تا کجا این داستان پیش خواهد رفت؛ اما در مورد وجه محدود زمان میتواند سخنها بسیار گفت.
همه ما نهایتاً ۲۴ ساعت در کل روز در اختیار داریم. ما برای موفقیت در زندگی و کار باید تنها از این ۲۴ ساعت استفاده کنیم و چیز بیشتری در دستمان نیست. از کل این ۲۴ ساعت به شکل متوسط بدن ما ۸ ساعت را به خواب میگذراند. ازاینرو ما نهایتاً ۱۶ ساعت در اختیار داریم. حال این ۱۶ ساعت را اگر به شکل منطقی و عادی تقسیم کنیم ۸ ساعت برای کار و ۸ ساعت برای زندگی شخصی وقت میماند.
بنابراین برخلاف تصور، کار نیمی از زندگی ما را تشکیل میدهد. بسیاری از ما در محل کارمان راحت نیستیم و دچار عذاب روحی میشویم و امید ما تنها این است که در زندگی موفق خواهیم شد؛ اما همه این حرفها باد هوایی بیش نیست. چراکه ما نصف زندگی خود را بهسختی میگذرانیم. پس مسلماً نصف دیگر چندان خوبی نخواهیم داشت.
بسیاری از داستانهایی که برای موفقیت در زندگی و کار گفته میشود از مفاهیمی چون برنامهریزی و … صحبت میکنند؛ و این کاملاً درست است؛ اما اینکه چرا واقعاً برنامهریزی و زمان برای موفقیت مهم است گفته نمیشود. الآن متوجه شدیم که برای رسیدن به یک تعادل درست نیازمند همچنین اتفاقی هستیم.
برنامهریزی برای موفقیت در زندگی و کار
مهمترین کاری که شما باید برای رسیدن به تعادل و رسیدن به موفقیت در زندگی و کار انجام دهید، انجام برنامهریزی و تقسیمبندی زمان است.
اولین قدم این است که شما باور کنید زمانی بیش از ۲۴ ساعت در طول زندگیتان ندارید. این زمان نه قابلافزایش است و نه کسی میتواند شما را از داشتن آن منع کند و باید باور کنید که تنها ابزار عملی و در دسترس شما برای ساخت بقیه ابزارها برای رسیدن به موفقیت در زندگی و کار همین ۲۴ ساعت است و بس.
وقتی ما باور کنیم که بیشتر از ۲۴ ساعت زمان نداریم بسیاری از مشکلات تقسیمبندی زمان برای ما حل میشود. در این حالت بسیاری از کارهایی را که همواره برای فردا میگذاشتیم دیگر امروز انجام میدهیم.
اما اعتقاد به ۲۴ ساعته بودن زمان ما یک فایده بسیار خوب دارد و آن اینکه ما یک برنامه تخصصی بیشتر بهعنوان هدف مجموع زندگی خود قرار نمیدهیم.
بعضی موقع برای دستیابی به موفقیت در زندگی و کار چندین هدف مختلف پیدا میکنیم. مثلاً یادگیری زبان، آموزش یک برنامهنویسی یا هر چیزی دیگر.
معمولاً دوست داریم به همه اینها همزمان برسیم؛ اما وقتی فهمیدیم که تنها ۲۴ ساعت زمانداریم که در بهترین حالت آن فقط ۸ ساعت زمان برای خود و کارهای شخصی خود داریم.
مسلماً درصد بالایی از همین ۸ ساعت نیز صرف کارهای عمومی و روزمره میشود؛ بنابراین نهایتاً ما میتوانیم یک برنامه تخصصی برای خود انتخاب کنیم.
اما اصل کار اینجاست که ما برنامهای که انتخاب میکنیم، باید رابطه بین زندگی روزمره وزندگی کاری ما باشد. در حقیقت یک وجه از تناسب در موفقیت در زندگی و کار انتخاب یک برنامه مناسب و مرتبط با هر دو آنها است.
بهطور مثال وقتی شما مهندس شبکه در سازمان صداوسیما هستید، مسلماً برنامه تخصصی شما چیزی در همین زمینه باید باشد.
اما این تنها یک نمونه کوچک از ایجاد تعادل و رسیدن به موفقیت در زندگی و کار هست. هنوز بخشهای مهمی در مبحث باقیمانده است که دیگر فرصت بیان آنها در این مقاله نیست.
سخن آخر در باب موفقیت در زندگی و کار
موفقیت در زندگی و کار یک مبحث پیچیده و بسیار گسترده است که در ادامه “راههای موفقیت در زندگی، از رؤیا تا واقعیت” آن را بیان کردیم.
همانطور که گفتیم برای اینکه بتوانیم موفقیت در زندگی و کار را بهخوبی تجربه کنیم، میبایست تعادل و تناسب رابین دو جنبه زندگی رعایت کنیم. در اینجا به شکل کاملاً کلی سعی کردیم این تناسب را توضیح دهیم و مفهوم زمان را در ادامه این داستان بیان کردیم.
برنامهریزی چیزی است که همه ما از لزوم آن باخبر هستیم اما علت این لزوم را نمیدانستیم. تعادل مهمترین دلیلی است که نیاز ما را به این برنامهریزی نشان داد.
اما همانطور که گفتیم، موفقیت در زندگی و کار یک بخش بسیار بزرگ است. برای رسیدن به این موفقیت ناچاریم آن را به مباحث کوچکتری کوچک کنیم تا موضوع را بهوضوح درک کنیم و بتوانیم در زندگی خود آنها را پیاده کنیم.
ازاینرو در مقاله “موفقیت در کسبوکار آرزوی من و شما” سعی کردیم به جنبه اجتماعی و کاری زندگی بپردازیم تا یک بخش از موفقیت در زندگی و کار را با یکدیگر بهتر بشناسیم.
دیدگاهتان را بنویسید